نقش مجلس در تحولات سیاسی

پس از حضور جورج بوش در منطقه خاورمیانه و امضای قراردادهای نظامی و هسته ای آمریکا و فرانسه با کشورهای عربی خلیج فارس شاهد هستیم که سیاست خارجی کشورمان در کنار بحران های بیرونی با پرسش ها و ابهامات درونی نیز دست به گریبان است. اظهارات وزیر امور خارجه درباره سهم ایران در دریای خزر که البته مدتی بعد تصحیح شد و سوالا ت مکرر درباره لزوم یا عدم ضرورت حضور محمود احمدی نژاد در اجلا س دوحه و دستاوردهای آن برای ایران از جمله این ابهامات است.
ازبه منظور بررسی نقش و جایگاه نظارتی مجلس شورای اسلا می در تحولا ت داخلی و دستگاه دیپلماسی کشور با دکتر داریوش قنبری نماینده ایلا م و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلا می به گفت وگو نشسته ایم.
در حالی که به پایان دوره فعالیت مجلس هفتم نزدیک می شویم عملکرد نظارتی این مجلس در قبال سایر قوا را چگونه ارزیابی می کنید؟
در مجلس هفتم بحث استقلا ل مجلس از سایر قوا بسیار آسیب پذیر و مخدوش شده است. به این دلیل که مجلس نتوانسته است به شکلی که قانون اساسی پیش بینی کرده استقلا ل خود را به خصوص در مقابل قوه مجریه حفظ کند.
از سوی دیگر زیاده خواهی قوه مجریه و نیزعدم درک صحیح نمایندگان از موقعیت و جایگاه مجلس منجر به عدم استقلا ل مجلس شده است. این روند در مجلس هفتم باعث شده است که این مجلس در مقایسه با سایر مجالس بعد از انقلا ب کمترین استقلا ل را در مواجهه با قوه مجریه داشته باشد. به موازات مخدوش شدن جایگاه استقلا ل مجلس، شاهد بودیم که وظیفه نظارتی مجلس نیز کاهش یافته است.
به عنوان نمونه استیضاح هایی که در ارتباط با دولت در مجلس مطرح شده است نتوانسته منجر به برکناری وزیر مربوطه شود تا به این شکل مجلس اقدام مفیدی در راستای اصلا ح مدیریت کشور به عمل آورد. در واقع با موفق نبودن استیضاح های انجام گرفته نتوانسته ایم وزیران ناکارآمد را از عرصه قدرت کنار بگذاریم تا دستگاه مربوطه از مدیریت ضعیف نجات پیدا کند. عوامل موفق نبودن استیضاح را می توان در ضعف ابعاد نظارتی مجلس دنبال کرد. به همین دلیل تذکرات نمایندگان مجلس به مسوولا ن اجرایی کشور کمترین اثر را برجای گذاشته است. در واقع هدف تذکری که توسط رئیس جلسه قرائت می شود این است که وقتی تذکر دهنده درباره مساله ای از دستگاه مربوطه تذکری می دهد انتظار دارد که تحول و نتیجه ملموسی مشاهده کند و حداقل اینکه در جواب تذکر دهنده، توجیهی مطرح شود ولی متاسفانه از سوی اغلب وزارتخانه ها در حد توجیه نیز پاسخی ارائه نمی شود.
در گذشته شاهد بودیم که از هر 10 تذکر در یک مورد از سوی نهاد مربوطه توجیهی ارسال می شد ولی در سال جاری از سوی مسوولا ن اجرایی حتی به این میزان نیز جواب ارسال نشده است. با توجه به اینکه از سوال به عنوان یکی از ابزارهای نظارتی مجلس نام برده می شود ولی متاسفانه شاهد هستیم که سوال ها با تاخیر زیاد در کمیسیون و صحن علنی مجلس قرائت می شود.
به عنوان نمونه از یکی از وزیران سوالی مطرح کردم ولی هنوز به صحن علنی مجلس نرسیده است. در واقع با گذشت بیش از 2 سال از عمر دولت، نوبت حضور وزیر به صحن علنی مجلس نرسیده است. دلیل طولا نی شدن سوال نمایندگان را ضعف هیات رئیسه و بی توجهی برخی از آنها به ابعاد نظارتی مجلس ارزیابی می کنم.
سوال ها در پایان جلسه که همه نمایندگان خسته هستند قرائت می شود و زمان خاصی برای طرح سوال در نظر گرفته نشده است. حتی در زمانی که سوال نمایندگان در حال قرائت است نمایندگان از صحن مجلس خارج می شوند. دلیل بی توجهی نمایندگان را می توان ناشی از عدم درک صحیح از جایگاه نمایندگی مجلس و روحیه مماشات و تساهل نسبت به مسوولا ن اجرایی کشور تلقی کرد.
با توجه به این نکته که اکثریت نمایندگان مجلس به لحاظ فکری با دولت همفکر محسوب می شوند علا قه ای برای استفاده از ابزارهای نظارتی علیه وزیران و مسوولین اجرایی وجود ندارد. طبق قانون 10 روز پس از طرح سوال وزیر در کمیسیون مربوطه حاضر شده و مساله توسط سوال کننده مورد بررسی قرار می گیرد. ولی به دلیل ارتباط نمایندگان مجلس با مسوولا ن دولتی شاهد اعمال نفوذ بیشتر مسوولا ن اجرایی هستیم. به هنگام نقش نظارتی مجلس این افراد وساطت هایی اعمال خواهند کرد که مخالف ابعاد نظارتی مجلس قرار می گیرد.
از دیگر وظایف نظارتی مجلس می توان به تحقیق و تفحص اشاره کرد که در مجلس هفتم به شکل مناسبی مورد استفاده قرار نگرفته است. اکنون خیلی از طرح های تحقیق و تفحص ارائه شده در مجلس هفتم به نتیجه نرسیده است. از جمله شاهد ارائه دو طرح مهم تحقیق و تفحص که شامل هزینه های تبلیغاتی کاندیداهای ریاست جمهوری و هزینه های بدون سند در شهرداری تهران که بالغ بر 300 میلیارد تومان می شد بودیم ولی متاسفانه طرح های تحقیق و تفحص کنار گذاشته شد. به هر حال ناکام ماندن این طرح ها باعث سرخوردگی نمایندگانی شد که در ابتدا دارای نشاط بودند. این روند باعث شد تا آنها نیز از جایگاه و شان مجلس دور شوند و به سمت بی تفاوتی گام بردارند. به همین دلیل اکنون در مجلس تعداد نمایندگان بی تفاوت در مقایسه با سایر نمایندگانی که هنوز احساس مسوولیت می کنند بسیار بیشتر شده است.
این درحالی است که اکثریت اعضای مجلس هفتم ادعای اصولگرایی دارند. یکی از ارکان اصولگرایی باید مسوولیت پذیری باشد ولی آنچه در میان آنها مشاهده می کنیم بیشتر سیاست گریزی و بی تفاوتی است. در مجموع این مسائل باعث شده است که مجلس هفتم به لحاظ نظارتی در مقایسه با سایر مجالس نتواند نمره خوبی به دست بیاورد.
در مواردی شاهد بودیم انگشت اتهام رئیس جمهور به سوی مجلس نشانه رفته است. چرا شاهد واکنش جدی مجلس نبودیم؟
بعضی از افراد اصولگرا آنچنان منفعل هستند که به راحتی تغییر و تحولی در آنها ایجاد نمی شود و حتی تعدادی از نمایندگان مجلس درک درستی از جایگاه و شان مجلس ندارند. به همین دلیل حق رئیس جمهور می دانند که چنین مطالبی مطرح کرده است. عدم واکنش در مقابل صحبت های رئیس جمهور باعث شده است که تعداد زیادی از افراد اصولگرا پس از اظهارات رئیس جمهور متحول شده اند و شاهد یک نوع چرخش خاص نمایندگان اصولگرا نسبت به دولت هستیم. به نحوی که درباره مماشات با دولت تغییر موضع خواهند داشت.
در زمانی که آقای حداد عادل نامه رهبری در پاسخ به نامه خود را در صحن علنی مجلس قرائت می کرد صدای احسن و الله اکبر از میان طیف اصولگرایان شنیده می شد. این مساله نشان می دهد که نمایندگان مجلس تاکنون منتظر یک جرقه ای بوده اند. در واقع عملکرد دولت به نحوی بود که در طول فعالیت خود جاذبه ای برای طرفداران اصلی خود باقی نگذاشته است. حتی افرادی که جزو تیم انتخاباتی رئیس جمهور بودند پس از یک ماه از رئیس جمهور بریدند و به مخالفان پیوستند و تعداد این افراد روز به روز در حال افزوده شدن است که منجر به آغاز فصل جدیدی در روابط میان دولت و مجلس خواهد شد. هرچند که مجلس به آخر عمر خود نزدیک می شود ولی اگر یک روز به عمر مجلس باقی مانده باشد این موضوع را به فال نیک می گیریم. در طی این مدت فرصت های زیادی از بین رفت و کل نمایندگان و به خصوص هیات رئیسه در این مساله مقصر هستند.
برای تمکین دولت از مصوبات مجلس شاهد نگارش نامه اعتراض آمیز آقای حداد عادل به رهبری بودیم چرا در موارد دیگری مانند عدم ارائه گزارش سالا نه برنامه توسعه، مجلس دولت را وادار به پاسخگویی نکرد؟
دلیل اینکه چرا مجلس تا این اندازه با مماشات و منفعلا نه عمل کرد تحلیل های مختلفی ارائه می شود.
بعضی از افراد این برخورد را به انتخابات پیش روی مجلس نسبت می دهند و آن را ژست تبلیغاتی مجلس می دانند که این تحلیل را قبول ندارم. معتقدم کارد به استخوان هیات رئیسه و نمایندگان رسیده است. در موارد گذشته شاهد بودیم که رئیس جمهور با سکوت یا توجیه از کنار وظایف خود می گذشت یا وعده هایی می داد. به عنوان نمونه وعده داد در هنگام ارائه بودجه امسال، گزارش عملکرد خود را ارائه خواهد داد ولی هنوز خبری از گزارش نیست. حتی رئیس جمهور به صراحت اعلا م می کند که قانونی که مجلس تصویب کرده و به تایید شورای نگهبان رسیده است نمی خواهد اجرا کند. این برخورد دولت خلا ف قانون اساسی است. اگر این روند غلط محقق می شد به شکل کلی فاتحه مجلس خوانده می شد و همان یک مقدار قدرتی که مجلس در اختیار داشت از بین می رفت. البته رئیس مجلس می توانست در مورد مسائل مهم تری مانند گزارش برنامه چهارم یا حتی سهمیه بندی بنزین واکنش نشان دهد. اکنون تبصره 13 به شکل کامل از سوی دولت اجرا نمی شود. دولت موظف است که در کنار سهمیه بندی بنزین امکان ارائه بنزین آزاد را فراهم کند. به هر حال بی توجهی مجلس منجر به زیاده خواهی دولت شده است.
آیا مجلس می تواند با حفظ رویکرد جدید خود دولت را وادار به پاسخگویی کند؟
باید این نکته را در نظر داشت که مجلس به انتهای عمر خود می رسد و در آینده دولت در مقابل مجلس مواضع تندتری اتخاذ خواهد کرد. معتقدم که مجلس به عنوان کانون قدرت منتخب باید قدرت دولت را مهار کند و در مقابل فزون خواهی دولت ایستادگی کند. هرچند که مجلس در پایان عمر خود بیدار شده است ولی خوشبختانه حمایت رهبری، قوت قلبی برای نمایندگان است تا از این به بعد توجه بیشتری به نقش و جایگاه مجلس داشته باشند.
همین مساله در آینده منجر به برخوردهایی مابین مجلس و دولت خواهد شد به این دلیل که مجلس از ابزار قانونی و نظارتی خود در مقابل دولت استفاده نکرده است و دولت نیز با بی توجهی، به جایگاه مجلس عادت کرده است. به همین دلیل استفاده از ابزارهای نظارتی توسط نمایندگان منجر به بروز چالش هایی در ماه های آینده خواهد شد. به هر حال باید به نامه رهبری توجه داشته باشیم که به همه دستور دادند در مقابل مجلس مطیع باشند.
یکی از فرصت هایی که نمایندگان برای نشان دادن استقلا ل خود در پیش رو دارند بررسی و تصویب لا یحه بودجه سال 87 است. تحلیل شما از برخورد مجلس با لا یحه پیشنهادی بودجه 87 دولت چیست؟
مساله بودجه سال 87 با سال های قبل خیلی متفاوت است. مجلس در این مرحله با تمام قوا در مقابل درخواست های دولت ایستادگی خواهد کرد. اکنون در مجلس دو گزینه مطرح است.
اول اینکه بودجه به صورت یک به دوازدهم بسته شود یا اینکه بودجه بر مبنای سال گذشته تعیین شود با این تفاوت که تا 10 درصد نسبت به سال گذشته امکان افزایش داشته باشد. با توجه به مشاجرات تندی که درباره بودجه صورت گرفته است مجلس بودجه دولت را به صورت کامل تصویب نخواهد کرد. البته شنیده می شود که دولت اعلا م کرده است که اگر به غیر از لا یحه بودجه دولت، بودجه سال 87 به تصویب مجلس برسد دولت آن را اجرا نخواهد کرد. البته با نامه اخیر رهبری دیگر دولت اجازه چنین برخوردی نخواهد داشت. در مجموع عمده ترین ضعف بودجه سال آینده مربوط به شیوه بودجه نویسی عملیاتی است.
در واقع بودجه 87، از بودجه نویسی عملیاتی عقب گرد داشته است و در آن ابهام های زیادی مشاهده می شود. به عنوان نمونه نحوه هزینه کردن ردیف ها مشخص نیست و دیوان محاسبات و مجلس نمی تواند نظارت دقیقی بر روی دستگاه ها داشته باشد. در بودجه 87 به همان مقداری که دست دولت برای هزینه کردن به طور کامل باز خواهد بود به همان مقدار دست مجلس برای نظارت بسته خواهد شد.
به عنوان یکی از اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس عملکرد دولت در حوزه سیاست خارجی را چگونه تحلیل می کنید؟ تا چه اندازه بحث استیضاح وزیر امور خارجه جدی است؟
به دنبال سفر رئیس جمهور به اجلا س دوحه و بعد از آن بحث دریای خزر مطرح شد که آقای متکی طی اظهاراتی سهم ایران از دریای خزر را 11/3 درصد اعلا م کرد. به همین دلیل کمیسیون درباره این موضوع از ایشان توضیح خواست.
آقای متکی در جلسه کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی شرکت کردند و اظهارات خودشان درباره دریای خزر را تکذیب کردند و گفتند که به اشتباه سخنان ایشان منعکس شده است به همین دلیل از ایشان خواستیم که یک تکذیبیه منتشر کنند ولی این کار را انجام ندادند. به همین دلیل به دنبال عملی کردن استیضاح برآمدیم تا در استیضاح حرف خودشان را پس بگیرند. زیرا بدون نظر مجلس هیچ گونه تغییری در مرزها امکان پذیر نیست و سهم ایران از دریای خزر مشخص است.
در فصل سوم قرارداد 1921 اعلا م شده است که آب های سرحد دو کشور ایران و شوروی به نسبت برابر مورد استفاده قرار می گیرد. با اینکه سهم 50 درصدی ایران قابل انکار نیست ولی می توان مذاکراتی برای استفاده از منابع زیرزمینی دریای خزر داشته باشیم.
در مساله دوحه نیز آقای رییس جمهور در اجلا سی شرکت داشتند که در آن اجلا س از نام مجعول خلیج عربی به جای نام اصیل خلیج فارس استفاده شد. حتی در بیانیه پایانی اجلا س تاکید شد که جزایر ایرانی متعلق به کشور امارات است و با توجه به بیانیه پایانی، این اجلا س دستاوردی نداشت. در واقع این سوال مطرح می شود که چرا رییس جمهور به اجلا سی که دستاوردی ندارد دعوت شده و در آن شرکت می کند؟ چرا رییس جمهور و دستگاه دیپلماسی در مقابل نام خلیج عربی واکنشی نشان نمی دهند؟ دلیل این سکوت چیست؟ از جمله موارد دیگری که در سیاست خارجی کشور وجود دارد استفاده از سفیران ناکارآمد در برخی از کشوها است که هنوز به زبان بومی آن کشور مسلط نیستند.
به عنوان نمونه در سفر به یکی از کشورهای همسایه شاهد بودیم که سفیر کشورمان امکان صحبت کردن به زبان آن کشور را نداشت. وقتی که سفیر به ابتدایی ترین ابزار ارتباطی که زبان است مسلط نیست نشان می دهد که برخی سفیران جمهوری اسلا می در سایر کشورها از روی رابطه انتخاب می شوند و از توانایی و مهارت لا زم برخوردار نیستند.
به همین دلیل آنها نمی توانند به صورت کامل از منافع کشورمان دفاع کنند. در مواردی شاهد هستیم که شرایط برای سفر و ملا قات مقامات کشورمان فراهم نیست ولی بدون در نظر گرفتن این شرایط ملا قات ها انجام می شود.
به عنوان نمونه آقای احمدی نژاد در سفری که به ارمنستان داشتند به دلیل عدم هماهنگی سفر خود را نیمه کاره رها کردند و به تهران برگشتند. به این دلیل که برنامه ایشان تقارن داشت با موضوع حضور در مراسم کشتار ارامنه که اگر شرکت می کردند مشکلا تی در روابط ایران و ترکیه به وجود میآمد و اگر شرکت نمی کردند مشکلا تی بین ایران و ارمنستان ایجاد می شد.
استیضاح آقای متکی در چه وضعیتی قرار دارد؟
مدتی است که از استیضاح صحبتی نشده است. به این دلیل که آقای متکی قصد استعفا دارند. البته اصل استعفا درباره یک سری از مسائلی است که وقتی این موضوع را شنیدم بسیار متاثر شدم که وزیر امور خارجه کشورمان این چنین اقتدار ندارد. موضوع مربوط به سفیر ایران در ایتالیا می شود. آقای ظهره وند که از دوستان آقای احمدی نژاد است از طریق ارتباط خاصی که با کانال قدرت دارد به وزیر امور خارجه بی اعتنایی می کند. به نحوی که از سوی یکی از مسوولا ن شنیده ام از سوی وزیر امور خارجه دستوری به وی ابلا غ می شود و در جواب می گوید که سفیر آقای متکی نیستم بلکه سفیر آقای احمدی نژاد هستم.
آقای متکی سفیر ایران در ایتالیا را فرا می خواند ولی با حمایت رییس جمهور وی در ایتالیا باقی می ماند. وقتی وزیر امور خارجه کنترلی بر روی سفیر نداشته باشد برای ما نیز آزار دهنده است. در رابطه با این موضوع کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی به شکل رسمی واکنشی نداشته است.
کمیسیون به نسبت 2 سال قبل منفعلا نه تر عمل می کند هر چند که در دیداری که اعضای کمیسیون با رهبری انجام داشتند ایشان تاکید داشتند که کمیسیون باید در قبال مسائل سیاست خارجی فعال تر باشد حتی ایشان تاکید می کردند که درباره وضعیت سیاست خارجی کشور بیانیه صادر شود ولی در حوزه عمل این اتفاق روی نداده است. مسوولان اجرایی نیز دیگر توجه لازم به جایگاه کمیسیون ندارند.
در گذشته وزیران در جلسات کمیسیون شرکت می کردند ولی مدتی است که به جای آنها معاونان و مدیران کل به کمیسیون می آیند و گزارش مربوط را ارائه می کنند.
آنچه از سخنان شما برداشت می شود این است که مجلس به جای استیضاح منتظر استعفای وزیر امور خارجه است؟
با توجه به اینکه استعفای ایشان مطرح است استیضاح را کنار گذاشته ایم. البته این استعفا را نوعی برکناری تلقی می کنیم. وقتی رئیس جمهور در وظایف وزیر دخالت می کند و وزیر در تنگنا قرار می گیرد تا خودش کنار رود به معنی برکناری محترمانه وزیر است. فکر می کنم استعفاهایی که در کابینه اتفاق می افتد همگی به شخصیت رئیس جمهور بر می گردد. ایشان باید مشورت پذیری بیشتری داشته باشند زیرا کابینه یک نفره نیست. وزیران باید در قبال مسوولیت های خود استقلا ل داشته باشند تا بتوانند تصمیم گیری کنند. ولی اکنون شاهد چنین اتفاقی نیستیم. وزیرانی که در مقابل خواسته های رئیس جمهور مقاومت می کنند پس از مدتی مورد غضب قرار می گیرند.
دیدگاه مجلس درباره مسیر پرونده هسته ای و تحولات موجود در قبال تهدیدهای غرب علیه ایران چیست؟
مجلس درباره پرونده هسته ای سکوت اختیار کرده است و فقط در کمیسیون امنیت ملی مسوولان گزارش هایی درباره تحولات هسته ای و گزارش سازمان های اطلاعاتی آمریکا ارائه کردند. برخلاف گذشته که مجلس مصوباتی درباره پرونده هسته ای داشت ولی مدتی است که وارد بحث های هسته ای نمی شود و تا حدودی مسائل سیاست خارجی را فراموش کرده است.
در رابطه با گزارش سازمان های اطلاعاتی آمریکا معتقدم که 2 سناریو راباید در نظر گرفت. یکی اینکه با توجه به مشکلاتی که آمریکا در عراق و افغانستان مواجه شد و مخالفت هایی که در آمریکا موجود است این کشور توان برخورد نظامی با ایران را ندارد به همین دلیل بهترین کاری که می توانست انجام دهد تغییر استراتژی در قبال ایران است تا به جای برخورد نظامی از ابزار تحریم و فشارهای اقتصادی و سیاسی استفاده کند.
سناریوی دیگری که مطرح است بحث فریب ایران است به این معنی که آمریکایی ها می خواهند ایران را فریب دهند تا ایران به دنبال ابزار بازدارنده نباشد و برای حمله احتمالی آمریکا از آمادگی کافی برخوردار نشود تا هر زمان که آمریکا لازم دید بتواند ایران را غافلگیر کند. البته تحلیل شخصی که محتمل تر می دانم سناریوی اول است. به همین دلیل سیاست آمریکا، انزوای سیاسی ایران و افزایش تحریم ها خواهد بود. به همین دلیل آمریکا با کشورهای منطقه وارد مذاکره شد تا فضای فعالیت ایران محدودتر شود و اکنون صحبت از تحریم های جدید علیه ایران است. که همگی بیانگر جدی بودن سناریوی جدید است.
با توجه به فشار آمریکا برای محدود کردن سیاست خارجی کشورمان در منطقه، دستگاه دیپلماسی کشورمان تاکنون چه نقشی ایفا کرده است؟
برخوردهایی که انجام می دهیم انفعالی است. در بحث جزایر سه گانه هر ازگاهی شاهد طرح ادعایی از سوی امارات متحده هستیم و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس از آنها نیز حمایت می کنند ولی تاکنون جواب جدی به ادعای مقامات اماراتی داده نشده است. باید با همان لحن جواب آنها داده شود تا حداقل این ادعاها بیشتر نشود.
طرح این مباحث علیه ایران باعث تحریک سایر همسایگان ایران خواهد شد به همین دلیل شاهد بودیم که آقای طالبانی ادعا نمود که قرارداد 1975 را قبول ندارد هر چند که ایشان این موضوع را تکذیب کرد وقتی که اعلام می کنیم که نمی خواهیم به آمریکا باج دهیم چرا در مقابل همسایگان کوچک امتیاز می دهیم و سکوت اختیار می کنیم. اگر واکنش جدی نشان ندهیم برای تمامیت ارضی ایران مسائل جدی به وجود خواهد آمد.
به یاد داشته باشیم که جنگ ایران و عراق از همین سخنان آغاز شد. صدام در آن موقع قرارداد را پاره نمود و در نهایت کار به حمله نظامی کشیده شد.
یکی از ضعف های دیپلماسی کشور در اجلاس مجالس آسیایی نمایان شد که اکثر مقامات کشورها شرکت نکردند. چه عواملی در عدم استقبال از اجلاس تهران را موثر می دانید؟
اجلاس بی اهمیتی بود و نباید تا این حد برای آن هزینه می شد. آسیا همانند اروپا به وحدت نمی رسد. آسیا با توجه به وسعت و اختلافات سیاسی، اقتصادی و مذهبی دورنمای وحدت آن تیره است ولی در اروپا با اینکه مذاهب گوناگونی مشاهده می شود ولی دین واحد مسیحیت است. به لحاظ فرهنگی و اقتصادی نیز زمینه وحدت فراهم است. البته دولت نیز در شرایطی قرار ندارد تا بتوانند پیش زمینه وحدت در بین کشورهای آسیایی را فراهم کند. مقامات سیاسی سایر کشورها نیز وقت اضافی ندارند تا آن را در این اجلاس صرف کنند.